۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

لیست مجردی

خب، بالاخره خانومم رفت اصفهان. حالا یه جند روزی فری تایمه فری تایم هستم.

هوممممم... بذار ببینم چه کارایی رو باید تو این چند روز انجام بدم. فکر کنم باید یه لیست تهیه کنم ...

1- شب چند تا از دوستامو دعوت کنم تا ....
2- ...
3- چند تا ...
4- ...
5- برم پیش ...
6- ...
7- کلاس فیلمنامه نویسی
8- ...
9- ...
10- ...

۱۳۸۸ فروردین ۲۳, یکشنبه

تا هارد داری رفیقتم

من به شما خیلی علاقه دارم. می‌دونید؟ یه جور احساس نزدیکی خیلی خاص نسبت به شما دارم. بس که باحالید دیگه ( خنده‌ای زیبا ). راستی سال نوتون مبارک. صد سال به این سالها. به! چه کیف قشنگی! تازه خریدین؟ سال نو که اومده، شما هم حسابی خودتونو نو کردید ها! ( لبخند محبت آمیز ). حالا چی توش هست که اینقدر سنگینه؟ نکنه همون چند تا هارد پر از فیلمن که صحبتشون رو می‌کردید؟

۱۳۸۸ فروردین ۱۷, دوشنبه

وقت ندارم ابرو بردارم

بهش گفتم: « بابا کامران جون، پیدات نیست. تحویل نمی‌گیری. قضیه چیه؟ »
سرش رو پرت می‌کنه یه طرف تا زلفاش از رو صورتش بره کنار و بعد با ناز می‌گه: « به خدا اینقدر سرم شلوغه علی جون، که چند روزه حتی وقت نکردم ابروهامو بردارم. »

زندگی چند قسمته؟

زندگی دو قسمته. یه قسمتش سخته، یه قسمتش خیلی سخت. همیشه دعا می‌کنم زندگیم سخت باشه. ولی خب، همیشه هم دعاهای آدم برآورده نمی‌شه.

۱۳۸۸ فروردین ۱۴, جمعه

خواهر

همیشه به کسایی که خواهر دارن غبطه می‌خورم؛ ولی بعضی وقتها دیگه واقعن حسودیم می‌شه بهشون.