چند روزه حسابی فکرم رو مشغول کرده. همش با خودم فکر میکنم یعنی منم اگه برم تو این راه، عاقبتم مثل اون میشه؟ آرزوهای از دست رفته.
چند بار تا حالا تصمیم گرفته همه چیز رو ول کنه و برگرده سر درسش؛ رشته مورد علاقهاش رو ادامه بده. ولی نتونسته. میگه نمیشه؛ کسی که رفت تو این راه دیگه رفته. فکر که میکنم میبینم پر بیراه هم نمیگه. کارسختیه. خیلی سخت.
همین الان که دارم این مطلب رو مینویسم، فقط تو یکی از حسابهای بانکیاش پنج میلیارد تومن پول داره. کل داراییش رو که دیگه خدا میدونه. همین آدم تا شش سال پیش آه نداشت با ناله سودا کنه. تعریف میکرد که اون وقتا یه بار دست بچهاش میسوزه ولی پول نداشته ببرتش بیمارستان. چون روش نمیشده، زنگ میزنه به یکی از دوستاش و به دروغ میگه که من مسافرتم. خبردار شدم دست بچهام سوخته. اگه میشه برو خونهمون بچهام رو ببر بیمارستان.
بعد از این ماجرا درس رو میذاره کنار و میره تو کار تجارت. با قرض و قوله یه نیمچه سرمایهای جور میکنه و میزنه تو کار دلالی ماشین و بعد دلالی زمین و خلاصه کم کم پولدار میشه.
شاید اونم مثل من قصد نداشت تو این کار بمونه و درسش رو رها کنه. شاید فقط میخواسته یه سر و سامونی به زندگیش بده و بعد از اینکه خیالش از بابت خرج زن و بچهاش راحت شد برگرده سر کار مورد علاقهاش. ولی حالا دیگه به قول خودش نمیتونه.
با خودم میگم منم اگه رفتم و کارم گرفت، میتونم بگردم سر کار مورد علاقهام. دوباره ساختن یه فیلم خوب هدفم میشه. نوشتن یه فیلمامه بینقص، دغدغه ذهنیام میمونه؟ دوباره برای وبلاگم پست جدید مینویسم؟ گهگدارم ادامه پیدا میکنه؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
یه فیلم نامه خوب هم پول داره
من الان رفتم و بر گشتم سر کار مورد علاقم! با این فرق که پول درنیومد.
هر مناری که دزدیدم صرف پر کردن چاههای از پیش کنده شد
در اینکه فیلمنامه خوب پول داره حرفی نیست. فقط اینکه، همچین یه خورده طول میکشه تا بتونم فیلمنامه نویسی بشم که بتونه فیلنامه بفروش بنویسه و ازاونجایی که من متاهلم نمیتونم تا اون روز صبر کنم.
ارسال یک نظر