skip to main
|
skip to sidebar
۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه
هِی روزگار...
طرف نوت بوکش رو گم می کنه
بعد ...
می ره خواستگاری
!
۲ نظر:
مادرانه
گفت...
واا؟!؟
۲۹ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۱۸
علی
گفت...
آخه احساس تنهایی بهش فشار میاره :)
۲ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۰۳
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
پاره شعر
بیسرانجام، نداره حتی رفیقی که بگه دردشو
درد دیدن و نگفتن
بیسرانجام، توی فکر آسمونه
که بباره
بلکه تو قطره بارون
بتونه اشک خدا رو هم ببینه
نمیدونه،
حتی اشکم دیگه فایدهای نداره
قصه امیر
(لینک دانلود)
lullaby
Gmail: Gahgodar
آمار
پیوندها
یک پزشک
فرض کنید که تراشهای در مغزتان بکارید، اگر این ایمپلنتها منسوخ شوند و نیاز به ارتقا داشته باشند، چه کسی از هزینهها پشتیبانی میکند و آیا اصلا امکان برداشتن نسخه قدیمی و جانشینی نسخه جدید به سادگی وجود دارد؟!
میرزا پیکوفسکی
First
كشكول جواني
نکات تکمیلی در خصوص کتاب های کانون زبان ایران
نمایندگی مجاز
خداحافظ
سه روز پيش
به پرشین بلاگ خوش آمدید
دنیای راه راه
شاید جمعهای دیگر
سال های تاکنون
یه کلید کهنه
تيتـريكاتور
دانلود آهنگ جدید سال بی تو با صدای مجتبی حسینی
بامدادی
توافق هستهای انجام شد؛ گام بعدی چه باید باشد؟
يادداشتهاي يك خبرنگار
خسته خانه
تاكسينوشت
گرینکارت افغانستان
... وقايع ابن محمود ...
عدالت
چرا من نه!
گاهی!
توکای مقدس
مرگ در میزند...
روزانههای مظاهر
فراموشی لذت سینما
مادرستان
krem nawilżający
Red Song
Sway - Quien Sera
باز هم از سر نو
ر.. ر... ر... ف...
پاکتها
رونوشت
یک فتحی
خبرنگار
مطرود
لحظه های کاغذی
خوابگرد
منبرنت
اسپريچو
نیمچهبلاگ حامد
نمایش 25
نمایش همهF
جعبه ابزار
پیکاسا
فرندفید
گوگل ریدر
تحلیلگر گوگل
خوراکپز
بايگانی وبلاگ
◄
2010
(2)
◄
اوت
(1)
◄
ژانویهٔ
(1)
▼
2009
(55)
◄
دسامبر
(3)
▼
نوامبر
(4)
نوشته های نامرد
هِی روزگار...
جهت خالی نبودن عریضه
گوشهای دنج و خلوت
◄
اکتبر
(5)
◄
سپتامبر
(2)
◄
اوت
(8)
◄
ژوئیهٔ
(4)
◄
مهٔ
(4)
◄
آوریل
(6)
◄
مارس
(6)
◄
فوریهٔ
(8)
◄
ژانویهٔ
(5)
۲ نظر:
واا؟!؟
آخه احساس تنهایی بهش فشار میاره :)
ارسال یک نظر