با پول همه مشکلات حل می شود.
با پول همه مشکلات حل می شود؟
با پول همه مشکلات حل می شود!؟
پی نوشت: کم کم داره عقیده ام در این باره عوض می شه.
۱۳۸۸ تیر ۲۳, سهشنبه
تنهایی: خوبِ مزخرف
تنهایی خوبه، آدم میتونه بشینه به کاراش فکر کنه؛ به اینکه چه کارایی کرده و در آینده میخواد چیکار کنه. تنهایی خوبه به خاطر آرامش؛ اینکه لابه لای هیاهوی زندگی یه نفسی تازه کنی. منم قبول دارم تنهایی خوبه ولی تا یه حدی. به اندازه ای که یه خورده فکر کنی و یه نفسی تازه کنی. ولی زیادتر از این واقعا چیز مزخرفی میشه.
وقتایی که تنها میشم یه روز اولش برام قابل تحمله، ولی به روز دوم که میرسه واقعا دیوونه میشم. مخم هنگ میکنه. هیچ کاری نمیتونم انجام بدم. انگار یکی چوب کرده باشه لای چرخ زندگیم. می شینم تو خونه و به درو دیوار نگاه میکنم و از هیچ کاری نکردن زجر میکشم. نه میتونم غذای درست و حسابی بخورم، نه کتاب بخونم و نه حتی میتونم فیلم ببینم. مگه دیگه چی باشه که رغبت کنم ببینم. مثل فیلم « قبل از غروب » که واقعا باید تو تنهایی تماشاش کرد.
اینه که وقتی می شنوم یه کسی چهل سال تو دل کوه تنهایی زندگی کرده، شوکه میشم که چجوری این بابا تونسته زنده بمونه. یا نه؛ اصلا چرا خواسته زنده بمونه.
وقتایی که تنها میشم یه روز اولش برام قابل تحمله، ولی به روز دوم که میرسه واقعا دیوونه میشم. مخم هنگ میکنه. هیچ کاری نمیتونم انجام بدم. انگار یکی چوب کرده باشه لای چرخ زندگیم. می شینم تو خونه و به درو دیوار نگاه میکنم و از هیچ کاری نکردن زجر میکشم. نه میتونم غذای درست و حسابی بخورم، نه کتاب بخونم و نه حتی میتونم فیلم ببینم. مگه دیگه چی باشه که رغبت کنم ببینم. مثل فیلم « قبل از غروب » که واقعا باید تو تنهایی تماشاش کرد.
اینه که وقتی می شنوم یه کسی چهل سال تو دل کوه تنهایی زندگی کرده، شوکه میشم که چجوری این بابا تونسته زنده بمونه. یا نه؛ اصلا چرا خواسته زنده بمونه.
۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه
داخلی- شب- خونه دانشجویی (1)
داخلي- شب- خونه دانشجويي
خانه کوچک و به هم ريخته که کفاش موکتي کهنه انداخته شده.
گوشه اطاق يک ميز کامپيوتر قرار داره.
علي، محمد و مصطفي گوشهاي روي چند پتو و متکاي کثيف لم دادهاند.
محمد مشغول خيس کردن زرورق است.
علي ( با لبخند ): من يه خورده ميترسم محمد.نه اينکه بترسم؛ يعني يه جوريم. آخه ترياک هر چي که باشه آخرش گياهيه؛ ولي اين هروئين...
محمد: نترس بابا.
علي: گفتم که نميترسم؛ فقط يه جوريام.
مصطفي ( در حالي که هروئين را روي زرورق ميريزه ): يه جوري نباش. نه بويي داره نه چيزي. زودتر از ترياک نئشهات ميکنه، تازه نئشگيش هم مثل ترياک حالت تهوع نداره.
علي: اگه اينجوري باشه که کولاکه.
علي عکس يکي از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري را برميداره. سه قسمتش ميکنه و شروع ميکنه به لول درست کردن.
علي: دارم با چشم آقاي ... لول درست ميکنم. ( با خنده ) ميخوام با چشش هروئين بکشم.
مصطفي: سگش ميارزه به آقاي ...
مصطفي فندک را با شعله کم و با فاصله زير زرورق گرفته و محمد در حالي که لولش رو تو دهنش گذاشته دود رقيق بلند شده از روی زرورق رو ميکشه. بعد بدون اينکه دود هروئين را بيرون بده پکي به سيگارش ميزنه.
محمد: هر باري که ميکشي بايد پشتبندش يه پک هم به سیگارت بزنی. اينجوري درست و حسابيتر تاثير ميذاره.
علي با اظطراب شروع به کشيدن ميکنه.
علي ( همانطور که با لبخند دود را بيرون ميده ): نه بابا، خيلي باحالتر از ترياکه. چي بود با اون بوي مزخرفش. حال آدمو به هم ميزد. من که هر بار ميکشيدم عقم ميزد. حالا تا ببينيم نئشگيش چه جوريه.
خانه کوچک و به هم ريخته که کفاش موکتي کهنه انداخته شده.
گوشه اطاق يک ميز کامپيوتر قرار داره.
علي، محمد و مصطفي گوشهاي روي چند پتو و متکاي کثيف لم دادهاند.
محمد مشغول خيس کردن زرورق است.
علي ( با لبخند ): من يه خورده ميترسم محمد.نه اينکه بترسم؛ يعني يه جوريم. آخه ترياک هر چي که باشه آخرش گياهيه؛ ولي اين هروئين...
محمد: نترس بابا.
علي: گفتم که نميترسم؛ فقط يه جوريام.
مصطفي ( در حالي که هروئين را روي زرورق ميريزه ): يه جوري نباش. نه بويي داره نه چيزي. زودتر از ترياک نئشهات ميکنه، تازه نئشگيش هم مثل ترياک حالت تهوع نداره.
علي: اگه اينجوري باشه که کولاکه.
علي عکس يکي از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري را برميداره. سه قسمتش ميکنه و شروع ميکنه به لول درست کردن.
علي: دارم با چشم آقاي ... لول درست ميکنم. ( با خنده ) ميخوام با چشش هروئين بکشم.
مصطفي: سگش ميارزه به آقاي ...
مصطفي فندک را با شعله کم و با فاصله زير زرورق گرفته و محمد در حالي که لولش رو تو دهنش گذاشته دود رقيق بلند شده از روی زرورق رو ميکشه. بعد بدون اينکه دود هروئين را بيرون بده پکي به سيگارش ميزنه.
محمد: هر باري که ميکشي بايد پشتبندش يه پک هم به سیگارت بزنی. اينجوري درست و حسابيتر تاثير ميذاره.
علي با اظطراب شروع به کشيدن ميکنه.
علي ( همانطور که با لبخند دود را بيرون ميده ): نه بابا، خيلي باحالتر از ترياکه. چي بود با اون بوي مزخرفش. حال آدمو به هم ميزد. من که هر بار ميکشيدم عقم ميزد. حالا تا ببينيم نئشگيش چه جوريه.
برچسبها:
انتخابات,
تریاک,
خونه دانشجویی,
ریاست جمهوری,
لول,
هرویین
اشتراک در:
پستها (Atom)