۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

زیر بارون

داره بارون می یاد، شرشر، جر جر، البته نه پشت خونه هاجر، بلکه تو حیاط خونمون؛ کسی هم عروسی نداره؛ از دم خروس هم خبری نیست. یه آهنگ گذاشتم « بارون امشب توی ایوون، مثل آزادی تو زندون ...» در حیاط رو باز کردم و بارون رو تماشا می کنم. وسوسه می شم، پیرهنم رو در می یارم و می رم زیر بارون، خیس می شم، خنک می شم، وووویی...

هیچ نظری موجود نیست: